English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5256 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
borrow U مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
borrowed U مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
borrows U مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
tabbed flap U فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
deviate U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviated U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviates U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviating U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
hull down U از مسافتی که فقط عرشه کشتی پیداست
telecommunications U فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی
canonical time unit U زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
burn through range U مسافتی که رادار در ان میتواند هدفها را کشف کند
offset distance U مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
carried U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carries U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carry U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carrying U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
echoes U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
perfoliate U درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
formed U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
forms U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
averages U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
trace U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traces U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averaging U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traced U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
average U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
load U برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
loads U برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
awry U منحرف
perverts U منحرف
perverting U منحرف
hell bent U منحرف
hell-bent U منحرف
lost U منحرف
astray U منحرف
deviant U منحرف
deviants U منحرف
aberrant U منحرف
deviate U منحرف
perverse U منحرف
digressional U منحرف
deviating U منحرف
deviator U منحرف
amiss U منحرف
deviates U منحرف
perverted U منحرف
deviated U منحرف
pervert U منحرف
soft U دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softer U دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummies U متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
softest U دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummy U متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
throughput U نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
town fog U نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
suffix notation U عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
master U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
seconds U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconding U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
second U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconded U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
masters U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
mastered U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
intervert U منحرف کردن
excurse U منحرف شدن
deviates U منحرف شدن
pervert U منحرف کردن
perverting U منحرف کردن
deviated U منحرف شدن
perverts U منحرف کردن
fall off U منحرف شدن
deviate U منحرف شدن
hell bent U منحرف شده
perversity U منحرف بودن
pay off U منحرف شدن
call off U منحرف کردن
deviating U منحرف شدن
astray U منحرف بیراه
deviator U منحرف شونده
hell-bent U منحرف شده
digressively U بطور منحرف
bend U منحرف کردن
divertive U منحرف کننده
draw off U منحرف کردن
step aside U منحرف شدن
swerve U منحرف شدن
avert U منحرف کردن
wringing U منحرف کردن
averted U منحرف کردن
averts U منحرف کردن
wring U منحرف کردن
errant U منحرف بدنام
digress U منحرف شدن
curving U کم کم منحرف شدن
swerving U منحرف کردن
swerving U منحرف شدن
wrings U منحرف کردن
diversionary U منحرف کننده
swerved U منحرف شدن
swerved U منحرف کردن
swerves U منحرف شدن
swerves U منحرف کردن
digresses U منحرف شدن
digressing U منحرف شدن
deflect U منحرف کردن
divert U منحرف شدن
deflected U منحرف شدن
swerve U منحرف کردن
deflected U منحرف کردن
deflecting U منحرف شدن
deflecting U منحرف کردن
diverted U منحرف شدن
deflects U منحرف شدن
deflects U منحرف کردن
deflect U منحرف شدن
diverted U منحرف کردن
digressed U منحرف شدن
diverts U منحرف کردن
diverts U منحرف شدن
to step aside U منحرف شدن
divert U منحرف کردن
curves U کم کم منحرف شدن
averting U منحرف کردن
curve U کم کم منحرف شدن
faxed U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxes U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
fax U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxing U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
workgroup U خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
horned scully U مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
distracts U منحرف کردن توجه
twisty U پیچ دار منحرف
devious U غیر مستقیم منحرف
antevert U به جلو منحرف کردن
back slide U منحرف شدن از مسیر
detours U خط سیر را منحرف کردن
deflecting electrode U الکترد منحرف کننده
deflecting electrode U صفحه منحرف کننده
deflecting voltage U ولتاژ منحرف کننده
skew U منحرف کج نگاه کردن
skewing U منحرف کج نگاه کردن
oblique U غیر مستقیم منحرف
to call off U منحرف یامنصرف کردن
to divert [British E] / detour [American E] [the] traffic U منحرف کردن ترافیک
detour U خط سیر را منحرف کردن
to put off the scent U ازجاده منحرف کردن
divertor switch U کلید منحرف کننده
distract U منحرف کردن توجه
skews U منحرف کج نگاه کردن
deflector plates U صفحههای منحرف کننده
standards U نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard U نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
autos U کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
auto U کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
yaw U ازمسیر خود منحرف شدن
falloff U متوجه بودن منحرف شدن
warps U منحرف کردن تاب برداشتن
jumps U تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jumped U تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump U تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
wander U اواره بودن منحرف شدن
warped U منحرف کردن تاب برداشتن
wandered U اواره بودن منحرف شدن
wanders U اواره بودن منحرف شدن
sidetrack U از امر اصلی منحرف شدن
warp U منحرف کردن تاب برداشتن
sidetracked U از امر اصلی منحرف شدن
diversionary attack U تک منحرف کننده توجه دشمن
incorruptible U فساد نا پذیر منحرف نشدنی
yawed U ازمسیر خود منحرف شدن
perversive U گمراه کننده منحرف سازنده
baffle U منحرف کننده جریان سیال
baffled U منحرف کننده جریان سیال
baffles U منحرف کننده جریان سیال
baffling U منحرف کننده جریان سیال
indivertible U انحراف نا پذیر منحرف نکردنی
slipped U سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slips U سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip U سرخوردن منحرف شدن از مسیر
magnetic deflection field U میدان منحرف کننده مغناطیسی
extravagate U ازحداعتدال بیرون رفتن منحرف شدن
bolting U فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolt U فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolts U فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolted U فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
sympodium U منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
to veer off the street U از جاده منحرف شدن [ترا فیک]
phototransistor U نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
shunt U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1popsicle
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com